Tuesday, September 29, 2015



آخرین اخبار تکمیلی حکایت از قتل عمدی امید راشدی دارد

#بگونه: طی آخرین اخبار دریافتی ازجزییات خبر خودسوزی امید راشدی کارمند اخراجی که در تاريخ 5 مهر 94 در شهر رامشیر بوقوع پیوست و رسانه های رژیم آنرا خودسوزی اعلام کردند اکنون به اظهار يكي از بستگان آقای راشدی جزییات جدید و قابل تاملی از مرگ امید راشدی افشا می شود، وی ميگويد: آقاي راشدي كارمند اتاق اصناف بوده او را اخراج مي كنند به فرمانداري مراجعه زيادي ميكند به ساير مسئولين و ريش سفيدان مراجعه ميكند اما قبو لش نمي كنند به سركارش برگردد. راشدي يك فروشگاه مبل فروشي باز ميكند اما باز رئيس اتاق اصناف به او جواز كسب نمي دهد. اين رئيس اتاق اصناف ظاهرا بدليل فساد مالي يك مدتي زندان هم رفته بوده است. راشدي يك دبه بنزين باخودش ميبرد كه محل دفتر او را آتش بزند كه درگيري فيزيكي ميشود ودر این حال رییس اتاق اصناف به زير دست امیر راشدی ضربه زده و بنزين به سروصورت راشدي ميريزد و آتش ميگيرد. او را به بيمارستاني دراهواز منتقل ميكنند اما فايده نداشته وفوت ميكند. اين موضوع سابقه داربوده، همه در جريان بودند چيز جديدي نبوده.
راشدي خودسوزي نكرده خود متهم گفته من زدم زير دست او و اگركسي ميخواست خود كشي كند ميرفت يك محل عمومي اين كار را ميكرد.راشدي حين انتقال به بيمارستان درآمبولانس به برادرش گفته كه من رفته بودم آنجا را آتش بزنم ، ولي نيروي انتظامي چرا نرفت داخل آمبولانس و از او بازجويي نكرد ؟!
راوی در ادامه سخنان خود با ابراز تاسف و تالم می گوید : متهم تا ديروز آزاد بود امروز او را به فرمانداري بردند براي بازجويي ! تا امروزخانواده راشدي درگيرتشيع جنازه بوده زيرا كه مساله عشيرتي هم هست .همه منتظر ميشوند حادثه اتفاق ميافته بعد اظهارتاسف ميكنند. او بارها به فرمانداري مراجعه كرده بود به تهران رفته بود، متهم نميدانيم ازكجاحمايت ميشده معلوم نيست؟
اين متهم (رییس اتاق اصناف) تمام مردم شهر را ذله كرده بود حتي يك نفر ازاو دراين شهرراضي نبود آدم بي سواد بوده وهيچ نظارتي بركاراو نبوده ! راشدي چندين بار به فرماندارمراجعه داشته اما او را تهديد ميكنند ميگويند زياد شلوغ نكن.!
چرا او را از كار اخراجش كرديد ؟چرا وقتي رفت خودش مغازه بازكند به او موافقت نداديد ؟
راشدي يك بچه بسيار سالم وفعالي بود. وقتي او با خودش بنزين به يك دفترارگان دولتي ميبرد معلوم است كه عواقب كار را ميدانست ولي اينقدر تحت فشار بود كه اين كار را كرد چرا اجازه نداديد كار آزادش را بكند ؟
الان پدر بدبخت او ديوانه شده وديگر قدرت تكلم خود ش را ازدست داده ونمي تواند حرف بزند،مستمر به خانواده اش اخطارميدهند زياد شلوغش نكنيد. خودتان داريد تحريك ميكنيد كي شلوغ ميكند ودائم تهديد مي كنيد عواقب دارد آقا برويد متهم رامحاكمه كنيد ...

No comments:

Post a Comment