شعله پاکروان در یادبود ریحانه در سالگرد سر به دار شدنش توسط دژخیمان کوردل و جنایت پیشه، احساسات مادرانه
خود را بیان می کند
اینک شعله پاکروان از احساسات مادرانه خود در سالگرد پرواز ریحانه چنین می نویسد:
چقدر ماه دوازدهم داغ جگرگوشه ، سخت وطاقت فرساست چقدر قلب آدم تند میزند چقدرآدم داغ میشود و فکر میکند تب دارد چقدر نفس آدم تنگ میشود . چقدر دست و پای آدم میپرد چقدر چشم آدم عرق میکند و خیس میشود چقدر گلوی آدم میگیرد و خیال میکند سرما خورده چقدر آدم غمگین میشود . چقدر پلک آدم سنگین میشود و فکر میکند خوابش میاید چقدر خواب آدم سبک میشود و بی کیفیت چقدر دست آدم مشت میشود . چقدر دست آدم خارج از کنترل میشود و هی روی پا میکوبد . چقدر پای آدم سست میشود و مینشیند چقدر دندان آدم تیز میشود و میل به دریدن دارد چقدر آرواره های آدم بهم فشرده میشود و دندان قروچه میکند . چقدر ذهن آدم سیاه میشود و پراکنده . چقدر خلق آدم تنگ میشود چقدر آدم شاکی میشود از سرنوشت چقدر آدم قهر میکند با خدا چقدر آدم لجوج میشود و دلنازک چقدر آدم دلش مستی میخواهد و بی خبری چقدر آدم صدای دلبرش در گوشش میپیچد که میگوید مامان ، شعله ، شوری جاااان چقدر آدم بوی پوست سرو تن سرو جوانمرگش را استشمام میکند چقدر آدم گوشه گیر میشود و افسرده . چقدر آدم اخمو میشود و کم حرف چقدر آدم مینویسد و میگوید ، بی آنکه لبهایش تکان بخورد چقدر آدم به گذشته فکر میکند چقدر آدم به آلبوم عکس علاقمند میشود . چقدر آدم بهانه گیر میشود چقدر آدم بچه میشود در ماه دوازدهم داغ بچه اش چقدر آدم دلش میخواهد در کویری بی انتها بدود و فریاد بزند که همه دنیای و تمنای من تویی که دوازده ماه است نیستی . چقدر ماه دوازدهم داغ جگرگوشه ، سخت وطاقت فرساست
شعله پاکروان
#ریحانه #شعله #اعدام #قصاص #فراخوان
No comments:
Post a Comment