Sunday, October 4, 2015


دست دادن اتفاقي يا حساب شده و با برنامه در راستاي آويختن به دامن «شيطان بزرگ»؟! 

#بگونه:حاصل سفر زهر آلود شيخ حسن روحاني به نيويورك كه نيمه كاره ماند و به بهانه خاكسپاري كشته شدگان حادثه مكه كه بدون ترديد و با توجه به جارو جنجال و تاكتيك فرار به جلو رژيم و آي دزد آي دزد گفتن و تلف شدن شماري از ديپلمات تروريست ها و اعضاي دفتر بعثه خامنه اي كار خودش بوده است،به نظر مي رسد تنها موفقيتش دست دادن ظريف با رئيس جمهور شيطان بزرگ بوده كه تاكنون مذاكره و قدم زني و قهوه نوشي با وزير خارجه اش ايرادي نداشته اما دست دادن با رئيس كري اركان نظام را به لرزه در آورده است! واکنش‌های باند خامنه اي به دست دادن محمد جواد ظریف با باراک اوباما پس از بازگشت روحانی از نیویورک، تا كنون بسيار توفانی و خشم‌آلود و آتشین بوده است و متقابلاً پاسخ باند رفسنجانی روحانی را در پي داشته كه میدان این تک و پاتکها، از مجلس تا روزنامه‌ها و حتی تلویزیون رژیم گسترش يافته است. در این رابطه به نظر می‌رسد باند ولی‌فقیه، دست دادن ظریف با اوباما را حلقه ضعیف زنجیره پروژه «تعامل» روحانی یافته و حملاتش را فعلاً روی آن متمرکز کرده است .
اما ادعای اتفاقی بودن دست دادن ظریف و جان کری، توجیه مسخره‌یی بیش نیست و مطمئناً از مدتها پیش برای آن برنامه‌ریزی شده بود. ظریف و روحانی هم به‌رغم آن که خوب می‌دانستند که این اقدام غوغایی را به‌دنبال دارد، اما از آن صرف‌نظر نکردند، تا به هر قیمت خط خود را که، قلاب کردن رژیم به آمریکاست، پیش ببرند. البته روشن است که آمریکا هم به وعده خشک و خالی قانع نیست، روحانی باید چیزهایی را اثبات کند، باید چیزهایی را بدهد و از همین جاست که جنگ آغاز می‌شود. اولین چیزی که روحانی و باند او باید نشان دهند این است که جا نمی‌زنند و میدان را به حریف واگذار نمی‌کنند. اما در عین‌حال قادر نیستند از دیپلوماسی اتفاقی» به مدار بالاتری صعود کنند. زیرا دیپلوماسی «اتفاقی» جدای از جنبه طنز آن، گویای ضعف روحانی و موقعیت پایین‌تر باند او در تعادل قوای کنونی درون رژیم است، چرا که در حال حاضر جرأت ندارند که بایستند، سینه سپر کنند و از خط خود دفاع کنند.
باید دانست که غوغا تمامی ندارد؛ غوغای دست دادن هم که فروکش شود، غوغای دیگری جای آن را خواهد گرفت؛ چرا که بروز عوارض و آثار زهر هسته‌یی، ناگزیر و غیرقابل اجتناب است. رفسنجانی و روحانی می‌دانند که تنها راهشان این است که پس از زهر هسته‌یی، باید قدمهای دیگر را هم بردارند و جامهای بعدی را به کام ولی‌فقیه بریزند؛ از این‌روست که رودرروی خامنه‌ای که دائماً تکرار می‌کند آمریکا دشمن است و مذاکرات و توافق ما با آمریکا فقط بر سر اتمی است و ما بجز آن، هیچ گفتگویی با آمریکا نداریم… روحانی رک و روشن در سخنرانیش در مجمع عمومی گفت: «ما تنها در پی دستیابی به یک توافق هسته‌یی نبودیم. ما می‌خواهیم حرکتی تازه و سازنده را برای بازآفرینی نظم جهانی پیشنهاد کنیم». روشن است که عبارت نظم جهانی که دکترین آمریکا و عبارت مورد علاقه آمریکاست، «اتفاقی» به زبان روحانی جاری نشده است.روحانی علاوه بر تلاش برای جلب اعتماد آمریکا مبنی بر این‌که بر سر قول و قرارهایش هست و مطلقاً خیال تخطی از تعهداتش در قبال «برجام» یا «قطعنامه 2231» را ندارد، از تریبون مجمع عمومی استفاده کرد تا نهایت اشتیاق خود به استقبال از سرمایه‌گذاران خارجی را اعلام کند: «ایران با همه ظرفیتهای اقتصادی و فرهنگی خود آمادگی دارد که به کانونی برای مشارکت در سرمایه‌گذاری صادرات گرا تبدیل شود».
نه تنها تنظیم رابطه با آمریکا، بلکه حتی برخورد روحانی و ظریف با عربستان هم به‌کلی با آنچه که در تهران شاهدش هستیم، تفاوت داشت. باند رقیب انتظار داشت که روحانی همان روز اول وقوع «واقعه مکه»، سفر خود را نیمه‌تمام بگذارد و به تهران برگردد، اما روحانی به قول سایت حکومتی رجا نیوز، «روغن ریخته را نذر امام‌زاده کرد» و با جلو انداختن برخی دیدارهای روز آخر، مانند دیدار با نخست‌وزیر انگلستان بازگشت خود را تنها یک روز جلو انداخت و برای بستن دهان حریف، عباراتی را نیز در مذمت «سوء مدیریت مجریان» و «عدم پاسخگویی مسئولان» عربستان، به سخنرانی خود افزود؛ اما پیش از این سخنرانی، لحن او در رابطه با عربستان، فراتر از تفاهم‌آمیز، منت‌کشانه بود و در سخنرانیها و مصاحبه‌های خود از جمله گفت: «ایران و عربستان باید به سمت بهبود روابط پیش بروند» «ما همه یک خانواده هستیم» و بر خلاف الدرم بلدرمهای سرکرده‌های سپاه، گفت: «ما به هیچ پایتخت عربی حکمرانی نمی‌کنیم».
اما شگفت‌انگیز آن که نه آمریکا و نه به‌خصوص عربستان به کرنشهای روحانی اعتنا نکردند، اوباما در سخنرانی خود در مجمع گفت: «(رژیم ایران) در این لحظه به اعزام گروه‌های نیابتی خشن برای پیشبرد منافع خود ادامه می‌دهد… درگیریهای طائفی را دامن می‌زند و کل منطقه را به خطر می‌اندازد و خود را از تجارت و بازرگانی محروم می‌کند».
، ماری هارف سخنگوی وزارت‌خارجه آمریکا نيز، رگباری از دشنامهای سیاسی را به سوی رژیم روان كرد ازجمله : «حامی شماره یک تروریسم در منطقه» «نقش بی‌ثبات کننده در منطقه» «دنیا هم در مقابل این رژیم ایستاده».
حتی بان کی‌مون دبیرکل ملل‌متحد نیز، در گزارشی به مجمع عمومی، بر ادامه «‌نقض حقوق‌بشر در ابعاد گسترده» توسط رژیم ایران تصریح کرد.
اما پاسخهای کوبنده و شوکه‌کننده از جانب عربستان بود.
عادل الجبیر وزیر خارجه عربستان درخواست ظریف برای ملاقات را رد کرد و با یک تودهنی خوار کننده به رژیم هشدار داد که از حادثه مکه سوء استفاده سیاسی نکند.
ملک سلمان، پادشاه عربستان نيز با تیزترین عبارات و موضع‌گیریهای علنی که تا کنون از سران این کشور علیه رژیم دیده شده، رژیم ایران را «تهدید فوری منطقه خاورمیانه» دانست و خواستار آن شد که «کشورهای منطقه با کنار گذاشتن اختلافات خود روی این تهدید فوری متمرکز شوند».
اولین معنی و پیام بلافصل این موضع‌گیریها، شکست پروژه سفر روحانی به نیویورک است. به‌خصوص که اولین هدف روحانی از این سفر، «تعامل با جهان» و دادن تصویر «آغاز فصل جدید در روابط ایران با جهان».
اما دعوا در عمق، بر سر رابطه با آمریکا نیست، کما‌این‌که خود خامنه‌ای گفت که مذاکره با آمریکا، در عمان، با اجازه و دستور خود او در زمان احمدی‌نژاد شروع شده است. دعوا بر سر هژمونی است و این‌که هژمونی دست چه کسی و چه نیرویی باید باشد! تا وقتی که این موضوع مسأله و تضاد اصلی است، حل نشده و یک سویه نشده است؛ این جنگ و غوغا ادامه دارد و روز به روز هم شدیدتر می‌شود.

No comments:

Post a Comment